Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آن‌چه در پی می‌خوانید خلاصه‌ای از زندگی عاطفی عارف قزوینی (۱۲۵۹-۱۳۱۲) است به قلم خودش که در سال ۱۳۰۳ در یکی از نشریات عبدالرحمان سیف‌آزاد (۱۲۶۱-۱۳۵۰) مدیر بعدی روزنامه‌ی «ایران باستان» در آلمان منتشر شد. روزنامه‌ها و مجله‌هایی که سیف‌آزاد در آن مقطع طی دوازده ساله در آلمان منتشر می‌کرد عبارت بود از «آزادی شرق»، «ایران نو»، «راهنمای بانوان» و «صنایع ایران و آلمان».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او که در آلمان چاپخانه‌ای به نام «شرقی» نیز تاسیس کرده بود در سال ۱۳۰۳ دیوان عارف را نیز با همکاری صادق رضازاده شفق منتشر کرد. این‌که دقیقا زندگی‌نامه‌ی عاطفی عارف قزوینی در کدام‌یک از نشریات او منتشر شده نمی‌دانیم؛ ولی به هر روی ۲۳ سال بعد مجله‌ی «اطلاعات هفتگی» آن را بازنشر کرد و در توضیحات نوشت که این شرح‌حال در سال ۱۳۰۳ در روزنامه‌ی «ایران باستان» چاپ برلین منتشر شده است. اما از آن‌جا که نخستین شماره‌ی ایران باستان در سال ۱۳۱۱ در ایران منتشر شده، این مطلب نمی‌توانسته در آن منتشر شده باشد، یا شاید هم در همان مقطع اقامت سیف‌آزاد در آلمان روزنامه‌ای به نام ایران باستان هم منتشر می‌کرده و بعدها آن را در ایران ادامه داده است. به هر روی قصه‌ی شکست‌های عشقی عارف به قلم خودش به نقل از «اطلاعات هفتگی» (شماره‌ی ۳۴، تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۲۶) به این شرح بود:

اسمم ابوالقاسم، تولدم در قزوین، پدرم ملا هادی وکیل. می‌توانم بگویم نطفه‌ی من به بدبختی بسته شده است، برای این‌که به جهت خصومتی که بین پدر و مادر از اول عمر بوده است من و سایر برادرهای بدبختم مثل این بود که میان دو ببر خشمگین زندگی می‌کنیم. یاد ندارم تاکنون اسم پدرم به خیر و خوبی برده یا این‌که از برای او طلب آمرزش کرده باشم و تمام بدبختی‌های خود را در دوره‌ی زندگانی از او می‌دانم.

پدرم به اندازه‌ی استعداد دماغ من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله‌ی خود و تربیت آن زمان کوتاهی نکرده در دو چیز بیش‌تر ساعی بود: یکی در خصوص خط، دیگر در باب موسیقی. چون دارای حنجره‌ی داودی بودم که می‌توان گفت معجز یا سحری بود همین اسباب شد که پدرم به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره‌ی زندگی به واسطه‌ی شغل وکالت مرتکب آن‌ها شده بود جلوگیری از آن‌ها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندید مرا به شغل روضه‌خوانی وادار کرده باشد. من در آن موقع ناچار از قبول آن بودم.

روزی از جمعیتی دعوت شد. پس از صرف چایی و شربت و شیرینی عمامه بر سر من کردند. از ایام کودکی تا هنگامی که عشق به وطن عزیز خود پیدا کردم – که هر عشقی جز این عشق «عشق نبود، عاقبت ننگی بود» - کمتر وقتی بوده است که بی‌عشق و محبت زیست کرده. بعد از عشق وطن هم اگر سرگرمی به جایی یا دلباختگی به هوایی داشته، بهانه‌ام این بوده است:

مر از عشق وطن دل به این خوش است که گر

ز عشق هرکه شوم کشته، زاده‌ی وطن است

از وقتی که چشمم به خط فارسی آشنا شد و پس از خواندن گلستان حضرت شیخ سعدی بی‌نهایت میل به کلیات سعدی پیدا کرده اغلب غزلیات سعدی را در زمان کودکی حفظ داشته و همان اوقات هم گاهی شعر می‌ساختم.

اشعار آن وقتم مثل سایر اوقات به کلی از بین رفته است. از وقتی که شروع به گفتن اشعار و سرودهای وطنی کردم چندان دل‌تنگ نبودم از بین رفتن آن‌ها، بلکه دل‌تنگ از این شدم که چرا غیر از اشعار وطنی و سرودهای ملی،‌ چیز دیگر ساخته‌ام.

از زمان طفولیت تا زمانی که از قزوین خارج شدم با معلم محترم خود (شیخ علی شالی، معروف به سکاک) مانوس بودم. زنی داشت که به واسطه‌ی انس و زیاد دیدن با من، حال یکی از محارم نزدیک را پیدا کرده بود.

حاجی رضا خانی بود افشار که به واسطه‌ی شرارت دو پسرش ترک علاقه از «زهرا» که یکی از بلوکات قزوین است کرده و علاقه‌ی زیادی که در آن‌جا داشت گذاشته، در شهر نزدیک معلم من خانه گرفته دو سال بود در قزوین توقف کرده زندگی می‌کرد. دختری داشت فوق‌العاده خوشگل که زبان از بیان و قلم از تحریر ظرافت او عاجز است.

اتفاقا این دختر را با زن معلم من الفتی بی‌نهایت بود. روزی برای‌شان نمی‌گذشت که آن روز را به خصوصیت و دوستی یکدیگر به سر نبرند. شبی را در منزل معلم خود دعوت داشتم. صحبت از خوشگلی این دختر به میان آمد. یک دل نه بلکه صد دل عاشق دلباخته‌ی دختر شدم.

با ناامیدی از زن معلم خواهش کردم که اگر ممکن می‌شود این دختر را او برای من بگیرد که یک چنین دختری به این خوشگلی سزاوار است زن یک نقاش یا شاعر باشد.

مثل این بود که او هم دنبال همچو حرفی می‌گردد. از فردا کمر برای این کار بسته و آنی راحت ننشست ولی قبلا از او خوهش کرده بودم که در هر صورت باید دختری را که در زندگانی با من شرکت خواهد داشت ببینم.

روز مرا در اتاق پنهان کرد و آن دختر بی‌خبر ورود به منزل ایشان نمود. از آن ساعت یک ثانیه آسایش در خود ندیدم. از طرفی هم این خانم، مادر دختر را ملاقات کرده چیزهایی از من گفت. از سمتی هم همه‌روزه در ملاقات دختر گوش او را از حرف و دل او را از محبت من پر کرده می‌توان گفت هردو یک حال داشتیم.

پس از مدتی مذاکرات کار به این‌جا کشید که حاجی رضاخان از «قلعه» که یکی از دهات او بود آمد. آن وقت معلم بزرگوار من با سابقه‌ی آشنایی که با او داشت برای مذاکره رفت. حاجی‌خان خواست داماد خود را دیده باشد. از معلم و من دعوت کرد.

جناب حاجی‌خان پس از تحقیقات کامل از وضع زندگی که هیچ‌یک از آن‌ها در پرده نبود، گفتند من تابوت دختر خود را بر دوش چنین جوان ولگرد لوطی نخواهم گذاشت.

من هم آدمی نبودم به این دو کلمه سر خود گرفته به خیال خود بروم،‌ واسطه‌ فرستاده و آن‌چه از اعیان درجه اول قزوین و از طبقات محترمین شهر به در خانه‌ی این نامرد فرستادم،‌ بی‌نتیجه ماند.

آن وقت پیغام به دختر فرستادم که من در این مدت آن‌چه لازمه‌ی جدیت و کوشش بود به خرج داده چون نتیجه نبخشید حالا چاره را منحصربه‌فرد می‌بینم و آن این است که اگر این اظهاراتی که از طرف تو می‌شود حقیقت دارد باید در یک محضری حاضر شده به عقد من درآیی.

بی‌چاره دختر تن به این ننگ در داده با کلفتی که سر و سرش یکی بود از راه حمام پنهان به منزل یکی از دوستان من که اسباب بدبختی او در آن‌جا فراهم شده بود حاضر شده اقرار کرد. کار ختم شد. امروز دختر از آن خانه بیرون رفت، فردا شهر پر شد.

پس از تحقیقات و کشف قضیه، دختر را بعد از شکنجه‌های وحشیانه در حبس انداختند. آن‌چه تهدید کردند که بگوید این عقد اتفاق نیفتاده، دیگری را عوض من برده و از او اقرار گرفته‌اند،‌ زیر بار نرفت. مادر دختر به ‌خیال تطمیع من افتاد که «آن‌چه جواهر دارم به تو می‌دهم، به شرط این‌که طلاق دختر را داده و به مردم هم بگویی این شهرت بی‌اصل بوده است.» پیغام دادم: «من زن از برای خرید و فروش و تجارت نگرفته بودم.»

پس از یاس و ناامیدی بنای شرارت گذاشتند. در مدت کمی چنان عرصه بر من از اطراف تنگ شد که چاره را ناچار به فرار دیدم. پس از مشورت با دوستان خداحافظی کرده پنهان به خارج شهر آمده در گاری پست نشسته به طرف رشت روانه شدم.

پس از یک سال طاقت توقفم تمام، عودت به قزوین کرده،‌ بی‌خبر وارد شدم. فقط یک دو نفر از دوستان محرمم از ورود من مطلع شده پنهان به معشوقه خبر ورود خود را داده و خواهش چند دقیقه ملاقات کردم. تمام زحمات و بدبختی‌های دوره‌ی یک سال را فراموش کردم وقتی که خبر رسید فردا در سر فلان ساعت خواهم آمد. تا ساعتی که ورود کرد زحماتی که در این مدت بر من گذشته بود به مبادله‌ی چندین نگاه آلوده با شک و آه، هردو از حال گذشته‌ی هم آگاه شدیم.

اول چیزی که سوال کردم این بود که «هیچ تخفیفی در خشم و غضب پدرت نسبت به من حاصل شده است؟» گفت: «نه!‌« مطلب تا آخر معلوم شد.

با حیثیت‌دوستی خودم که هر چیز ولو عشق هم در مقابل او بی‌قیمت بود تصورات خود را بر آب پنداشته، پس از روی لاعلاجی و ناامیدی یکدیگر را وداع گرفته به یک حال خیلی بدی که بدتر از آن متصور نیست از هم جدا شده او رفت...

از آن وقت من به تهران آمده و در واقع تهرانی شدم. بعد از چند روز توقف تهران، صدرالممالک چون با اغلب درباری‌هایی که از تبریز با مظفرالدین‌شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت شبی که از درباری‌ها دعوت کرده بود به من هم فرمود که آن شب به منزل ایشان بروم. در این مجلس با نایب‌الصدر مانوس شده بیش‌تر اوقات بلکه همیشه با ایشان بودم. از قضیه‌ی دختر حاجی رضاخان اطلاع داشت و حالا دیگر راه و چاره از ایشان می‌خواستم. نایب‌الصدر در قزوین شخص مقتدری بود به من گفت: «به اتفاق هم به قزوین می‌رویم، چند نفر مامور یک دو نفر هم از نوکراهای شخصی چند نفری هم زن و کلفت به قلعه که حاجی‌ رضاخان صاحب آن و دختر هم آن‌جا بود فرستاده دختر را حرکت داده به شهر بیاورند.»

گفتم: «همه‌ی این‌ها که می‌فرمایید درست ولی شما به‌خوبی می‌دانید من هیچ چیز از خودم ندارم.» جواب گفت: «تمام این خیالات را من قبلا کرده خانه‌ی کوچکی که مال صدرالاسلام است از ایشان به جهت تو خریداری خواهم کرد و به قدر کفاف تو و یک زن و یک کلفت از مستغلات خودم به او خواهم بخشید. آن وقت اگر نخواستی رهین منت من باشی در این صورت این‌ها را به تو مفت نخواهم داد؛ پدر این دختر صاحب مکنت است از مال زنت آن‌چه که از من گرفته‌ای رد می‌کنی.» گفتم: «غیرممکن است،‌ چگونه خواهد شد که من دخالت در مال زن کنم!» گفت: «این حرف‌های پوچ بی‌معنی را رها کن. انسان یا باید خودش تحصیل مال کند یا از پدرش یا کس دیگر به او مالی برسد.» لاعلاج سکوت کرده آن وقت هم مجبور از قبول بودم. به طرف قزوین حرکت کردیم.

مدت دو ماه است وارد قزوین شده مثل آدم‌های دیوانه هرچه فکر می‌کنم می‌بینم آدمی نیستم با این ترتیبات زیر بار زور بروم به قدری حیثیت‌دوست بودم که در موقع حفظ آن، عشق فراموش می‌شد. در این دو ماه هر وقت نایب‌الصدر می‌خواست دست به کار زده شروع کند، از ایشان خواهش کردم قدری صبر کنید. این کلمه‌ی صبر باعث حیرتش می‌شد. دو سه ساعت از شب گذشته مراجعت به منزل کرده، حاجی میرزا ابوالقاسم بایندری را خواسته با او معاهده کردم که آن‌چه گفتم چون و چرا نگوید قبول کرد. گفتم: «همین الان بی‌درنگ منزل ملا علی‌اکبر می‌روید از طرف من طلاق دختر حاجی رضاخان را داده به من خبر خواهید داد.» مجبورا بدون این‌که حرف بگوید برخاسته از اتاق بیرون رفت. مشغول زد و خورد با دل بودم که در باز و حاجی میرزا ابوالقاسم وارد شد. گفتم: «چه شد؟» گفت: «تمام شد.» دیدم من تمام شدم و افتادم.

وقتی ملتفت شدم که نوکرها از حال من به وحشت افتاده به نایب‌الصدر اطلاع داده او هم بیرون آمده است. مرا سرزنش کرده گفت: «این یک غلط‌کاری است که در نبودن من شده است. چون طلاق داده شده فرا دومرتبه بدون این‌که کسی از مطلب مطلع شود باید رجوع کرد.» گفتم: «شما شب را تشریف برده راحت کنید تا فردا صبح.» صبح علی‌الطلوع به اداره‌ی راه آمده کالسکه گرفته تا دوستان بفهمند، به طرف تهران حرکت کردم.

یک سال از این گذشت. وقتی است که حاجی نایب‌الصدر تهران است،‌ تلگرافی از قزوین به او شده بود که حاجی‌خان زندگی را وداع کرده خوب است به عارف بگویید رجوع کند،‌ هرچه کردند گفتم: «غیرممکن است،‌ به جهت این‌که مردم همچون گمان می‌کنند که من این کار را به جهت مال کرده‌ام. وانگهی روبه‌رو شدن با دختر برای من کار مشکل است...»

چند روزی که به تهران آمده تصادف کردم با نصرالله میرزا گفت: «این ملاقات من چه پیش‌آمد خوبی شد؛ برای این‌که امشب جمعی هستیم به گلندوک می‌رویم تو هم خوب است منتی بر من گذاشته با ما بیایی.» مجبورم ساخت خواهشش را قبول کردم.

در این جمعیت دختری است. این دختر بی‌اندازه زیبا، بی‌نهایت خوش‌ترکیب و خوشگل فوق‌العاده نیک‌اندام در خوشگلی بی‌نظیر، در وجاهت و ملاحت تنها و تای بی‌همتاست. رقاصی بود، اصلا از از خاک پاک وطن من قزوین. در طفولیت زنی مطربه او را به تهران آورده، بعد از تربیت محل استفاده‌ی خود قرار داده جمعی از پیش‌خدمت‌ها که هم‌قطار نظام‌السلطان بودند،‌ پی برده بودند که در گلندوک خبری است، همه یک‌مرتبه پیدا شدند. درویش‌خان تارزن معروف هم با آن‌ها بود. درویش از همه‌جا بی‌خبر خودی کوک کرده برای این‌که ساز خود را هم کوک کرده باشد دستش برای گوشمالی تار رفت. چشم‌ها را روی هم گذاشته از آواز بوسلیک که مقدمه‌ی شور است داخل دستگاه نشده بود که من یک‌دفعه شروع کردم به خواندن. دختر را دیدم که متوجه من است و هی به من نزدیک می‌شود، رقص او حقیقتا بی‌نظیر بود.

چهار پنج شب دیگر هم در گلندوکی ماندیم بعد هم مراجعت به شهر کردیم. در بین راه هم نگاه‌های دل‌فریب دختر نیز دنباله‌اش کشیده مانند آه‌های من پی‌درپی گاهی هم با هم تصادف می‌کند.

وبا در تهران ظهور کرده در یک همچو وقتی بی‌موقع دختر خداحافظی کرد. بعد از چند روز معلوم شد به تحریک خواهرش به قزوین رفته است. به واسطه‌ی مهر و علاقه‌ای که با دختر پیدا کرده بودم دیدم دیگر آنی خیالم راحت نیست و دقیقه‌ای حال توقف در خود نمی‌بینم رفیقان و دوستان را وداع کرده و وارد قزوین شدم. فاطمه‌ای بود حمامی، تفصیل دختر را به او گفته و از او خواهش کردم او را پیدا کرده خبر ورود مرا به او بدهد.

فاطمه رفت و با یک دنیا ناامیدی برگشت که بعد از رنج و زحمت بی‌اندازه سراغ او را منزل حاجی میرزا مسعود گرفته و مثل این است در آن‌جا حبس باشد،‌ وقتی که خبر ورود تو را شنید هم خوش‌وقت شده و هم از کثرت دل‌تنگی گریه کرد و گفت اجازه‌ی بیرون رفتن ندارم مگر به جهت حمام،‌ در هر صورت امکان این ملاقات کم‌تر از یک هفته نخواهد بود.

بالاخره با هزار زحمت و مشقت وارد حمامش کرده او شروع کرد به شرح گرفتاری و بدبختی و بی‌چارگی خود.

خانه‌ای بود نزدیک همان خانه‌ای که دختر می‌نشست خالی و متعلق به یکی از دوستان من. کلید آن خانه را از او خواسته همه‌روزه دو ساعت وقت خود را در آن‌جا سر می‌کردم او هم هر طوری بود سری به سراغ من می‌آمد.

روزی در بین صحبت گفت: «عارف همچو می‌فهمم که حاجی میرزا مسعود از آمدن من به منزل تو سوءظن حاصل کرده است. عارف من از این آدم هراسانم. هر وقت او را می‌بینم رعشه به اندام من می‌افتد. عارف این آدم مرا خواهد کشت.» گفتم: «خیال تو را گرفته است،‌ حاجی میرزا مسعود قدرت این کار را نخواهد داشت،. وانگهی حالا که خیالت راحت نیست خوب است ماندن در آن‌جا را ترک کنی. من می‌گویم درشکه حاضر کنند سوار شده تو را می‌برم به یک فرسخی شهر، هر وقت هم که میل تهران رفتن کردی می‌گویم کالسکه را آورده به تهران می‌روی.» گفت: «تمام این‌هایی که گفتی به یک شرط صورت خواهد گرفت و آن این است که تو اسمی بر من گذاشته و مرا صیغه کنی.» من به خیال خود زیر بار این ننگ نرفته،‌ دختر هم رفت.

دو روز بعد به انتظار او نشسته بودم یک‌وقت دیدم با وحشت وارد شد،‌ همین‌قدر گفت: «خواهرم را در کوچه فراش‌های حکومتی گرفتند و به زمین افتاد.» من بدون درنگ بیرون رفتم،‌ نوکر و کس و کار نایب‌الصدر هرچه بود،‌ صدا زدم بعد از زدوخورد او را از چنگ آن‌ها خارج کرده به منزل آوردم. حالا دیگر وحشت دختر بیش‌تر شده است؛ می‌ترسد حاجی میرزا مسعود که به خارج شهر رفه بود مبادا از راه برسد. قرار شد فورا به منزل رفته دست و پای خود را جمع کند، به خیال این‌که بدون معطلی او فردا راهی خواهد شد. با او خداحافظی کرده او به خیال ترتیب کارهای خود رفت غافل از این‌که همان شب هر اتفاقی که بیفتد افتاده، قضا و قدر، طبیعت نمی‌دانم چه اسمی به او باید گذاشت کار خود را صورت داده است.

شبی که صبح آن دختر خیال حرکت تهران داشت حاجی میرزا مسعود وارد شد به همراهی چند نفر منزل دختر رفت. بعد از عرق خوردن زیاد، با دختر و خواهرش بنای مکالمه گذاشت مواخذه کرد که «این همه به شما نگفتم منزل فلان آدم نروید چرا رفتید؟» خواهر دختر گفت: «بر فرضی که رفته باشم تو چه حق مواخذه‌ از ما خواهی داشت،‌ حق جلوگیری از ما نداری و از این به بعد هم یک آنی در این خانه توقف نخواهم کرد.» وقتی که سخن به این‌جا کشید حاجی میرزا مسعود گفت: «حالا کار تو به جایی کشیده است با من سخن‌وری می‌کنی.» دست به قمه برده به سر خواهر زد و تا پیشانی شکافته شد.

دختر بدبخت نگاه می‌کرد که خواهرش را قطعه قطعه کرد. دختر فرار کرد،‌ در میان پستویی رفته در را بست از پشتِ در بنای عجز و التماس را گذاشت که «غلط کردم، از این به بعد سر از حکم و فرمان تو نخواهم پیچید. حاضرم تا زنده‌ام کلفت تو باشم. امشب از سر تقصیر من بگذر.» به قدری التماس کرد که حسن قصاب با آن قساوت را دل به او سوخته از در شفاعت درآمد ولی در را شکسته دختر را بیرون آورد. شال ابریشمی را از کمر باز کرد به گردن دختر انداخت. دختر بی‌چاره وقتی که مرگ را در مقابل چشم خود دید از بیم جان بنای داد و فریاد گذاشته و دیوار و در و زمین و آسمان را به یاری طلبید؛ ولی در آن شب مثل این‌که کائنات را بیم و وحشت گرفته است. حاجی میرزا مسعود به فوریت او را خفه کرده و به‌زودی صدای او را قطع و چند لگدی هم به شکم و سینه‌ به جهت این‌که زودتر نفس خارج شود زده پس از کشتن، هر دو تا نعش را بسته در گونی پیچیده همان شبانه‌روز در چاه گنداب حمامی که در نزدیکی و متعلق به خودش بود برد انداخت و مراجعت به همان خانه کرد.

هرآنکه ماه مرا بی‌گنه به چاه انداخت/ مرا در آتش و خود را به درد آه انداخت

ز عشق‌بازی ما مدعی نداشت خبر/ خروش و آه من او را به اشتباه انداخت

غروب ماه مرا ماه آسمان چون دید/ به سر زایر سیه معجر سیاه انداخت

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1867129

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: شعر تاریخ معاصر موسیقی ایران باستان واسطه ی بیرون رفت پیدا کرده منتشر شده خبر ورود منتشر شد وارد شد دختر بی آن وقت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۴۳۶۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید مطهری به معنای واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای امروز شنبه (هشتم اردیبهشت) طی سخنانی در در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت سالگرد شهادت استاد شهید مطهری، ضمن گرامیداشت ایام سالگرد شهادت علامه شهید مطهری و همچنین روز معلم اظهار کرد: شهید مطهری شخصیتی دارای ایده‌های نو و مکتب فکری بود و افکارش جهانشمول و مختص و قابلِ استفاده برای همه طبقات و اقشار بود. پدر من نیز که یک کشاورز روستایی بود در محیط زندگی خود با وجود فقدان وسایل ارتباط جمعی، آثار شهید مطهری را تهیه و مطالعه کرده بود.

رئیس قوه قضائیه در ادامه با تبیین و تشریح ابعاد شخصیتی و علمی شهید مطهری، گفت: شهید مطهری به واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود و در برابر مخالفین و کسانی که دارای نقطه‌نظرات متفاوت بودند با سعه‌صدر و حُسن‌خلق رفتار می‌کرد و سعی داشت همه اَقوال را استماع کند، اما در میدان مباحثه، جدی و قوی و زمان‌شناس و مخاطب‌شناس بود.
 
رئیس دستگاه قضا تصریح کرد: شهید مطهری دردِ دین و مردم را داشت و این امر از ناحیه او منحصر به جغرافیای ایران نبود؛ شهید مطهری در مقطعی موضوعِ حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم متجاوز و غاصب صهیونیستی را مطرح کرد که شاید هنوز چنین تفکری در جهان اسلام و در میان آزادی‌خواهان دنیا نُضج و استحکام نیافته بود.
 
رئیس عدلیه اظهار کرد: شهید مطهری با تحجر و خرافات و التقاط و انحراف، ستیز داشت و پهلوان میدان مبارزه با متحجرین، التقاطی‌ها و معاندین و مارکسیست‌ها بود  و زمانی که دشمنان پی بردند توانایی رویارویی فکری و کلامی با شهید مطهری را ندارند، دست به ترور او زدند. در واقع دشمنان فهمیدند که مطهری علیه مطامع دنیوی آنهاست و خریدنی و قابل نفوذ نیست؛ لذا تنها راه را در ترور این شخصیت والامقام دیدند.
 
حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای بیان داشت: امروز باید پاسدار ارزش‌هایی باشیم که شهید مطهری جان خود را در راه آنها فدا کرد؛ ایشان در برابر انحراف و التقاط و تحجر و خرافات و ترویج ضدارزش‌ها، سینه سپر کرد و مجاهدانه به تبیین‌گری علیه این مقولات پرداخت؛ ما نیز امروز باید همین مسیر مستقیم را ادامه دهیم و اجازه ندهیم این امور مذموم در جامعه رواج یابند. بیش و پیش از همه، ما کارگزاران نظام در این راستا مسئولیت و وظیفه داریم و باید تدابیری اتخاذ شود که اندیشه‌های شهید مطهری در کلیه دستگاه‌های حکومتی، ساری و جاری شود.
رئیس دستگاه قضا افزود: امروز یکی از مسائل مهم کشور و مردم ما، مقوله عفاف و حجاب است؛ شهید مطهری شخصیتی است که در این زمینه حرف برای گفتن دارد و نقطه‌نظراتش در این حوزه بسیار اثرگذار و راهگشاست؛ لذا باید از اندیشه شهید مطهری در این بخش استفاده تمام و کمال شود.
 
رئیس عدلیه در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح کرد: باید توجه داشت که برخی مسائل نیازمند کار فرهنگی و اقناعی و تبیینی است و صرفاً نمی‌توان با رویکرد سلبی و امنیتی، در قبال آنها عمل کرد؛ در عین حال باید توجه داشت که رویکرد سلبی هم در محل خودش باید به کار گرفته شود و در مواردی اتخاذ چنین رویکردی نیز لازم است، اما چنانچه از مقولات فرهنگی و تبیینی در قبال برخی مسائل غفلت شود، کار ناقص می‌ماند و این نکته‌ای است که ما کارگزاران نظام همواره باید مدنظر قرار دهیم.
 
رئیس قوه قضائیه با اشاره به نقطه‌نظرات فقهی و حقوقی و قضایی شهید مطهری گفت: شهید مطهری در حوزه مقولات فقهی و حقوقی و قضایی نیز دارای تأملات و نقطه‌نظراتی بودند که متأسفانه کمتر به این مقوله پرداخته شده است و شاید در این زمینه کوتاهی و غفلت از ما و شما اعضای ستاد بزرگداشت شهید مطهری بوده است؛ علی‌ایحال ما آمادگی داریم که نماینده‌ای را برای عضویت در این ستاد معرفی کنیم و هر چه بیشتر از آراء و اندیشه‌های شهید مطهری برای پیشبرد امور خود وام بگیریم.
 
قاضی‌القضات در ادامه این نشست با اشاره به پیشنهاد مطرح شده از جانب «علی مطهری» مبنی بر بکارگیری مجازات «تشهیر» در قبال مرتکبان جرائم خشن، گفت: در ابتدا باید تاکید کنم که قوه قضائیه و شخصِ من با شفافیت و برگزاری دادگاه‌های علنی (به استثنای مواردی که قانون اساسی منع کرده است) کاملاً موافق هستیم.

اژه‌ای گفت: مجدانه معتقدیم که باید برخورد بازدارنده‌ای را در قبال متعرضین به جان و مال و عِرض مردم و بیت‌المال صورت داد؛ اگر چه بر انجام اقدامات و برنامه‌های آموزشی و بازاجتماعی کردن مجرمین و محکومین تاکید داریم، اما بر این مقوله نیز اصرار داریم که نمی‌توان امنیت و آرامش مردم را رها کرد و اجازه داد هر کس دست به هر کاری بزند.
 
رئیس قوه قضائیه تصریح کرد: یکی از اقدامات بازدارنده در قبال مجرمین، معرفی و شناساندن آنها به جامعه به عنوان یک مجرم است؛ در اثر این اقدام، نوعی بازدارندگی در خودِ فردِ مجرم ایجاد می‌شود تا به سمت جرم و جنایت نرود و حتی خانواده او نیز به کمک جامعه و دستگاه‌های مسئول می‌آید. در عین حال باید توجه داشت که همه قوا و دستگاه‌های حکومتی از جمله قوه قضائیه باید ملتزم به قانون باشند و در حال حاضر قانون به ما اجازه این امر را نداده است. البته برخی اشخاص می‌گویند اگر به مجلس برویم، این موارد را به قانون تبدیل می‌کنیم؛ ما در قوه قضائیه از این امر استقبال می‌کنیم و حتی پیشنهاداتی را در برخی از این موضوعات داشتیم و داریم. علی‌ایحال تاکید می‌کنم که هر موردی که به قانون تبدیل شد قوه قضائیه ملتزم به انجام آن است.
 
رئیس دستگاه قضا افزود: نمی‌خواهم بگویم همه موارد، اما برخی موارد که برای جامعه مضر هستند را تاکید داریم که مرتکبین آنها در زندان بمانند و به تناسب جرم‌شان و وفق قانون، مجازات سنگین‌تر شوند. البته افرادی نیز ممکن است فریب خورده باشند و اظهار ندامت کنند و حتی اگر به زندان بروند و یا در زندان بمانند نیز تبعات بدتری متوجه آنها باشد، تاکید ما در اینگونه موارد اِعمال ارفاقات قانونی است؛ اما تاکید مؤکد داریم عناصر اصلی که برای جامعه مضر هستند نباید مشمول ارفاق شوند.  
 
رئیس عدلیه با اشاره به مقوله سرعت در مجازات مجرمین بویژه مرتکبین جرائم خشن نیز گفت: ما صددرصد معتقد به لحاظ سرعت در مجازات مجرمین بویژه مرتکبین جرائم خشن هستیم؛ البته در مواردی برای اجرای این مهم، با محدودیت‌هایی به جهت نیرو و حتی زمانبندی‌های قانونی مواجه‌ایم. باید تاکید کنم که در سندِ روزآمد‌شده‌ی تحول قضایی نیز برای برخی از این امور پیش‌بینی‌هایی شده است و سندِ مزبور این انعطاف و قابلیّت را برای اصلاح و تکمیل شدن نیز دارد، لذا بار دیگر از همه نقادان و صاحبنظران دعوت می‌کنیم که با مطالعه این سند، نقطه‌نظرات خود را در قبال آن ارائه کنند.
پیش از سخنان رئیس دستگاه قضا، ۱۲ نفر از مسئولان و دست‌اندرکاران ستاد بزرگداشت شهید مطهری، به بیان دیدگاه‌ها و نقطه نظرات خود پرداختند.

«علی مطهری» مسئول ستاد بزرگداشت شهید مطهری، ضمن ارائه گزارشی از سابقه فعالیت این ستاد طی دهه‌های گذشته، برخی از برنامه‌های پیش‌بینی شده برای سالروز شهادت شهید مطهری در سال ۱۴۰۳ را تشریح کرد.

وی با اشاره به تعبیرات به کار رفته از سوی امام راحل و مقام معظم رهبری درباره شهید مطهری، اظهار کرد: استفاده از توصیفات و تعبیرات عمیق و شیوا توسط بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب در خصوص شهید مطهری، صرفاً ناشی از علایق قلبی این دو شخصیت بزرگوار نسبت به شهید مطهری نیست بلکه مقصود اصلی از به کارگیری این عبارات و تاکید بر آنها، این است که مبادا افکار و اندیشه‌های این شهید والامقام به ورطه فراموشی سپرده شود.

مطهری همچنین بر ضرورت اهتمام ویژه رسانه‌ها در امر تبلیغ و ترویج نظرات و اندیشه‌های شهید مطهری به‌ویژه در موضوعاتی نظیر «نظام خانواده و نقش زن در اسلام» تاکید کرد.

وی در ادامه بیان کرد: ستاد بزرگداشت شهید مطهری شامل ۲۵ سازمان و نهاد است و پیشنهاد ما این است که قوه قضائیه نیز در این ستاد، دارای نماینده باشد.

مطهری در بخش دیگری از صحبت‌های خود، به بیان نکاتی در رابطه با اصل بکارگیری مجازات تشهیر در قبال مرتکبین جرایم خشن و همچنین تسریع در رسیدگی به پرونده‌های مخلان امنیت پرداخت.

«جعفرپور» دبیر ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز در این جلسه به ذکر برنامه‌های پیش‌بینی شده از سوی وزارت علوم در سالروز شهادت شهید مطهری پرداخت و گفت: برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی با حضور دانشجویان و اساتید، برپایی مسابقات کتابخوانی از آثار شهید مطهری به صورت مجازی و حضوری و همچنین دیدار با خانواده‌های معظم شهدای دانشگاهی، از جمله برنامه‌های پیش‌بینی شده از سوی وزارت علوم در سالروز شهادت شهید مطهری است.

«اشرف» نماینده دانشگاه آزاد اسلامی در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز، ضمن بیان برنامه‌های مختلف این دانشگاه در سراسر کشور به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت شهید مطهری، از تجلیل از مقام شامخ اساتید در بیش از ۴۰۰ واحد دانشگاهی به مناسبت روز معلم خبر داد.

«زینالی» نماینده جهاد دانشگاهی در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز با اشاره به برنامه‌های پیش بینی شده از سوی جهاد دانشگاهی به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت شهید مطهری، از برگزاری همایشی با حضور چهره‌های بین‌المللی پیرامون اندیشه‌های شهید مطهری درخصوص فلسطین خبر داد و گفت: این همایش قرار است طی روز‌های آتی به صورت وبیناری و به میزبانی خبرگزاری ایکنا برگزار شود.

«شایانفر» معاون عقیدتی سیاسی سازمان بسیج مستضعفین نیز با بیان اینکه برنامه‌های سازمان بسیج مستضعفین در هفته عقیدتی سیاسی و مقام معلم سال جاری، از روز شنبه هشتم اردیبهشت تا روز جمعه ۱۴ اردیبهشت در سه سطح اجرایی، عملیاتی و راهبردی پیش‌بینی شده است، گفت: رویکرد بسیج در پیاده‌سازی برنامه‌های گرامی‌داشت هفته عقیدتی سیاسی، «جهاد تبیین»، «جهاد خدمت» و «جهاد امیدآفرینی و نشاط در جامعه» است؛ همچنین با عنایت به شخصیت جامع الاطراف شهید مطهری، شعار «بسیج، تعالی معرفتی، نشاط معنوی» را برای هفته عقیدتی سیاسی در نظر گرفته‌ایم.

وی با بیان اینکه قریب به ۴۰ هزار پایگاه مقاومت، شش هزار حوزه مقاومت، ۶۰۰ ناحیه و سپاه‌های شهرستانی و همچنین کلیه سپاه‌های استانی، برنامه‌های گسترده‌ای را به مناسبت سالروز شهادت شهید مطهری پیشبینی کرده‌اند که این برنامه‌ها از امروز در سراسر کشور آغاز خواهند شد، گفت: حضور مردمی و اجرای چندین ویژه برنامه در محل زادگاه، محل شهادت و جوار مزار شهید مطهری، از جمله رویداد‌هایی است که طی هفته جاری شاهد آنها خواهیم بود.

«صادقی» نماینده وزارت کشور در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز در این جلسه با اشاره به نظرات و دیدگاه‌های شهید مطهری در باب آسیب‌های اجتماعی، به ذکر برخی نکات در رابطه با تعامل وزارت کشور و معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه در موضوع کاهش آسیب‌های اجتماعی پرداخت.

«شبرنگ» نماینده سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز از فعالیت‌های صورت گرفته در خانه موزه شهید مطهری گزارشی را ارائه کرد.
حجت‌الاسلام «رنجبر شیرازی» نماینده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی  در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز در این جلسه، ضمن بیان خاطراتی از جلسات سخنرانی شهید مطهری در حسینیه ارشاد، گفت: نمایندگی‌های سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در ۶۰ کشور جهان، برنامه‌های ویژه‌ای را به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری پیشبینی کرده‌اند؛ همچنین ما در انتشارات بین‌المللی الهدی، چندین کتاب شهید مطهری را به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه و به کشور‌های مختلف عرضه کرده‌ایم.

«متین‌پور» نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز بیان داشت: امروز در بنیاد شهید نگاه ما این است که مراسم گرامیداشت شهید مطهری به یک آیین ثابت اندیشه‌ورزی تبدیل شود.

حجت‌الاسلام «احدی» نماینده وزارت ورزش و جوانان در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز با اشاره به برخی برنامه‌های پیش‌بینی شده از سوی این وزارتخانه به مناسبت سالروز شهادت شهید مطهری، از آغاز دوره «تربیت مربی فرهنگی» طی هفته جاری و همچنین دوره «اخلاق حرفه‌ای» ویژه ملی‌پوشان رشته‌های مختلف ورزشی خبر داد و گفت: بخشی از مطالبی که قرار است در این دوره‌ها به حاضرین ارائه شود، برگرفته از اندیشه‌های استاد مطهری خواهد بود.

«کاظمی» نماینده سازمان صداوسیما در ستاد بزرگداشت شهید مطهری نیز در این جلسه، از راه‌اندازی پویش «معلم خوب» در رسانه ملی و پخش دو مستند با موضوع شهید مطهری از شبکه‌های مختلف سیما طی روز‌های آتی خبر داد.

«مطهر پارسا» نماینده بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری نیز در این جلسه، به ارائه گزارشی از فعالیت‌های صورت گرفته توسط این بنیاد در طول سال گذشته پرداخت و گفت: برگزاری جلسات مستمر نقد و نظر پیرامون آثار و اندیشه‌های شهید مطهری، یکی از رویه‌های ثابت بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری در طول سال است.

وی همچنین خواستار استفاده حداکثری متولیان امر از اندیشه‌های شهید مطهری در باب اقناع افکار عمومی پیرامون مقوله عفاف و حجاب شد.
 

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • (عکس) کشف ۱۱۱۸ عتیقه و چند مومیایی در یک خانه
  • (عکس) کشف ۱۱۱۸ عتیقه و چند مومیایی در یک خانه مسکونی در مصر
  • ماموریت محرمانه یک پرسپولیسی برای شکست استقلال
  • مصر/ کشف 1118 عتیقه و چند مومیایی در یک خانه مسکونی
  • شهید مطهری به معنای واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود
  • همراهی پدر دانشجو با دخترش در تظاهرات حمایت از فلسطین
  • شهید مطهری به واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»
  • شوک دوباره گربه‌سیاه به پرسپولیس!